شرط عشق
تاريخ : شنبه 8 تير 1392برچسب:شرط عشق , داستان کوتاه , | 19:31 | نویسنده : saeed

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد

چشم خود نالید .بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند . مرد جوان اعصا زنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد

چشم می نالید . زمان عروسی فرا رسید . زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده

بود . مردم میگفتند چه خوب عروس نا زیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد . بیست سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت . مرد

اعصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود همه تعجب کردن مرد گفت :" من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم:"


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • صرافی کات
  • قالب وبلاگ